تا آسمان



بعد از سقوط شاه سلطان حسین صفوى ، و غلبه افغانها بر ایران ، محمود افغان یکى از اقوام خود را که ((مگس خان )) نام داشت ، فرماندار شیراز کرد.
وى پس از چند روزى که در شیراز بود، روزى کنار قبر حافظ رفت ، بر اثر تعصبات غلطى که داشت تصمیم گرفت قبر حافظ را خراب کند، هر چه اطرافیانش او را نصیحت کردند که از این تصمیم بگذرد، او گوش نکرد، سرانجام قرار بر این شد که از دیوان حافظ، در این مورد، فالى بگیرند، وقتى که دیوان را باز کردند، این شعر در آغاز صفحه راست آن آمد:
اى مگس ! عرصه سیمرغ نه جولانگه تو است
عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى
مگس خان ، با خواندن این شعر، سخت تحت تاءثیر قرار گرفت ، و از روح حافظ طلب عفو و بخشش کرد.



زشت ترین زن!!!

 

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله ن وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند.
خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند.
وقتی نوبت به من رسید، به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!




فوت کن

 

داشتم با ماشینم می رفتم سر کار که موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید
الووو ، فقط فوت کرد
!
گفتم اگه مزاحمی یه فوت کن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت کن . دوتا فوت کرد
.
گفتم اگه زشتی یه فوت کن اگه خوشگلی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد
.
گفتم اگه اهل قرار نیستی یه فوت کن اگه هستی دوتا فوت کن دوتا فوت کرد
.
گفتم من فردا میخوام برم رستوران شاندیز اگه ساعت دوازده نمیتونی بیای یه فوت کن اگه میتونی بیای دوتا فوت کن دوباره دوتا فوت کرد
.
با خوشحالی گوشی رو قطع کردم فردا صبح حسابی بخودم رسیدم بهترین لباسمو پوشیدم و با ادکلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمی گنجیدم فکرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در میومدم که زنم صدام کرد و گفت ظهر ناهار میای خونه؟
اگه نمیای یه فوت کن اگه میای دوتا فوت کن

قدرت اندیشه

داستان پندآموز قدرت اندیشه:

پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .

 پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :

 پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم،  چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.   من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

داستان کوتاه و آموزنده علاقه به پدر:

طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام”.*

 *ساعت 4 صبح فردا  مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟*

 *پسرش پاسخ داد : پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم”.



یک آرزو . ( شوخی ) :
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد.
نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت: خدایا! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟
ناگاه، ابرى سیاه آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟
مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت: اى خداى کریم! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم!
از جانب خداى متعال ندا آمد که: اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش تو را بر آورده کنم، اما هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است؟ هیچ میدانى که باید فرمان دهم تا فرشتگانم ته ى اقیانوس آرام را آسفالت کنند؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود؟ من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى؟
مرد مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت: اى خداى من! من از کار ن سر در نمى آورم! میشود بمن بفهمانى که ن چرا می گریند؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست؟
اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان ن را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که: اى بنده من! آن جاده اى را که خواسته اى، دو باندى باشد یا چهار باندى؟



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

iranikaan filmoseriale 109419189 انجام پروژه‌های دانشجویی برای مهندسی مکانیک اشعار سید امیررضا هاشمی pendaargroup98 عکس انیمه | پیک انیمه | PicAnime یک روز نو shokufesepid خلاصه کتاب روانشناسی شخصیت پیام نور یوسف کریمی